داروی گناهان، استغفار و طلب عفو از پیشگاه ذات پاک الهی است
بیماری هر چه خطرناک تر و عوارض آن بیشتر و کشنده تر باشد، دارو و درمانش نیز ارزشمندتر میگردد.
یکی از بدترین دردها و بیماری ها گناه است که هم بسیار خطرناک و متعفن است و هم، عوارضش بسیار زیاد و هلاک کننده است.
دردِ
گناه، چراغ عقل را کم سو و رفته رفته خاموش میکند تا جایی که صاحبش کوردل
شود و راه را از چاه تشخیص ندهد و نتواند مسیرش را از جاده هلاکت به سوی
بزرگراه سرسبز زندگی تغییر دهد.
مرض گناه چون با فطرت پاک انسان
همخوانی ندارد، باعث می شود که بیماران این دردِ وحشتناک، روز به روز
حالشان وخیم تر شده و در تضاد میان زلالی فطرت و لجنزار متعفن گناه، سلامت
روحی و روانی خود را نیز از دست دهند.
البته این تنها آثار سوء
دنیایی این بیماری است. این درد گریبانگیر هرکس شود، رهایش نمی کند و
آخرتش را هم خراب نموده و او را گرفتار عذاب ها و سختی های طاقت فرسای
آخرت می کند. گرفتاری های آن دنیا هم که با سختی های این دنیا اصلاً
قابل قیاس نیستند و به مراتب سخت تر و سنگین تر است.
برای همین
باید از این درد به خدا پناه بُرد و برای درمان آن عجله نمود و بهترین دارو
و درمان را برای آن به کار گرفت. نسخه علاج این درد را نیز طبیب دل ها،
پیامبر رحمت صلّیالله علیه و آله برای بشریت پیچیده و فرمودند:
لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ؛ هر مرضی، دارویی دارد و داروی گناهان، استغفار و طلب عفو از پیشگاه ذات پاک الهی است. (وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج16، ص68)
استغفار و طلب آمرزش، ابر رحمتی است
که بر سر هر کس ببارد هم گناهانش را پاک نموده و هم نشاط و سر زندگی را
برای او به ارمغان می آورد، از این رو همه به آن نیازمندند.
استغفار دارویی است که هم آثار مخرب گناه را در زندگی دنیایی انسان از بین می برد و هم عواقب و عوارض اُخروی آن را نابود می سازد.
حال که اینگونه است باید از دیگران هم
طلب یاری نمود. باید کاری کرد که دیگران هم برای انسان طلب آمرزش نمایند.
چرا که طلب استغفار دیگران، به هدف اجابت نزدیک تر و در نتیجه امید به عفو و
بخشش نیز بیشتر می گردد.
اما چگونه می توان طلب آمرزش دیگران را
به سوی خود جلب نمود؟ برای این کار راه های زیادی به ذهن می رسد. اما
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله راهی فراگیر و همگانی را بیان نموده و
فرمود:
برای معلم قرآن تمام موجودات حتی ماهیان دریا، طلب آمرزش می کند. (مستدرک الوسائل، ج 1، ص 288)
چنانچه
در قرآن کریم در آیه 164 سوره مبارکه «آل عمران» آمده است که : به یقین
خدا بر مومنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا
آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان
بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند»، که این آیه مبین مقام
معلم قرآن است.
خداوند متعال در آیه دوم سوره مبارکه
«جمعه» میفرماید که: اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهاى از
خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و
حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند».
این آیه نیز میگوید که از جمله مهمترین وظایف پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) تعلیم قرآن بوده است.
با استناد به این دو آیه می توان ارزش و جایگاه معلم قرآن را متوجه شد.
آموزش
و یاد دادن قرآن کریم، آنقدر فضیلت و ارزش دارد که تمام موجودات عالم برای
انسان طلب استغفار میکنند. نه تنها انسان ها که حتی ماهیان دریا نیز به
معلم قرآن عشق ورزیده و برای او از خداوند مهربان طلب رحمت و مغفرت می
نمایند.
در روز قیامت، در میان صف اولین و آخرین، معلم قرآن در صف
اولین است، یعنى با ارزش ترین انسان هاى امت، کسى است که عنوان معلمى
دارد.
ادامه دارد...
امام باقر علیه السلام :
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.
یااَبا
جَعفَرٍ یامُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الباقِرُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا
وَستَشفَعنا وَ
تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
الهی به حق امام محمد باقر عجل لولیک الفرج
امام محمد باقر(ع)،در سن پنجاه و هفت سالگى به شهادت رسید
گوشه ای از فضائل اخلاقی امام محمد باقر (علیه السلام)
خداوند هیچ بنده اى را براى عهده دار شدن مقام امامت بر نمى گزیند و او را حجّت آشکار خویش بر آفریدگانش قرار نمى دهد، مگر آن که صفات پسندیده و مکارم اخلاق در وجود او به کمال رسیده باشد و سخن و عملش مطابق حقّ و صلاح باشد.
ابن شهر آشوب درباره امام محمد باقر (علیه السلام) مى گوید: او راستگوترین، گشاده روترین، بخشنده ترین و عالمترین مردمان بود، همواره ذکر حقّ بر زبانش جارى بود و غذا خوردن یا صحبت با مردم مانع از ذکر وى نبود، مراتب بخشندگى و بزرگوارى آن امام در میان مردم زبانزد بود و هیچ گاه از صله دادن به برادران و دیدارکنندگان و آرزومندان به ستوه نمى آمد، بسیار خاضع و خاشع بود و همواره اهل بیت خود را به تلاوت قرآن فرمان مى داد و هر کس نمى توانست مى فرمود، ذکر بگوید.
امام محمد باقر (علیه السلام) بنده مطیع سر به فرمان حقّ بود تا آن جا که نقل شده، روزى یکى از فرزندان حضرت به شدّت بیمار بود و امام بر فراز بسترش نگران و اندوهگین به سر مى برد، ولى پس از درگذشت آن طفل، امام با رویى گشاده با مردم مواجه شد، مردم که از این امر متعجّب شده بودند از علّت آن سؤال کردند، امام (علیه السلام) فرمود: ما به زندگى بستگان خود علاقه مندیم و امیدواریم سالم بمانند و بهبودى یابند، امّا وقتى حکم خدا بر فوت آنها قرار گرفت، به آنچه او دوست مى دارد گردن مى نهیم و راضى هستیم.
معاشرت امام محمد باقر (علیه السلام) با دیگران در نهایت ادب و بزرگوارى بود، با دوستان و برادران دینى مصافحه مى نمود و مى فرمود: وقتى دو مؤمن با یک دیگر مصافحه مى کنند، گناهان آن دو مانند برگى که از درختان بریزد، فرو مى ریزد و خداوند تا زمانى که آن دو از هم جدا شوند به آن دو مى نگرد! در رفتار با مردم بسیار نیکوکار و عفیف بود و رفتارش با فقیران و مستضعفان تؤام با مهربانى و ملایمت بود، وقتى کار سنگینى به غلامان خود واگذار مى کرد خودش بسم اللَّه مى گفت و با آنان همکارى مى کرد.[ مشایخ، فاطمه، قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص 775،]
امام محمد باقر (علیه السلام)، همواره در طلب روزى حلال مى کوشید، و از کار و تلاش ابایى نداشت.
آجرک الله یا بقیة الله
نثار روح مطهر و آسمانی امام محمد باقر علیه السلام صلوات
معنای «بقیة الله» که از القاب حضرت مهدی (ع) است، چیست؟
«بقیه» از بقای ضد فنا و نیستی است و در لغت به معنای ثبات و دوام آمده است. و «بقیة الله» یعنی باقی مانده ی خدا که در روی زمین ثابت است.
در دعای ندبه می خوانیم: «أین بقیة الله التی لاتخلو من العترة الهادیة»؛ «کجاست باقی مانده ی خدا که از غیر عترت طاهره نیست.»
در مقصود از این کلمه دو احتمال است:
1-
اینکه مقصود از «بقیة الله» عنوان کلی بوده و اشاره به حجت خدا در روی
زمین است که هرگز زمین از آن خالی نبوده و نخواهد بود و دائماً باید در آن
ثابت باشد. و انطباق آن بر امام زمان عج الله از باب انطباق کلی بر یک فرد آن در این زمان است.
2- اینکه مقصود از «بقیة الله» لقبی برای امام زمان عج الله باشد به اعتبار اینکه در روی زمین ثابت بوده و دوام وجودی دارد.
«ابن
سکیت» می گوید: «این جمله در جایی گفته می شود که انسان کسی را مراعات
کرده و به انتظار او نشسته است». با در نظر گرفتن این معنا حضرت مهدی
عج الله را «بقیة الله» می گویند از آن جهت که تحت رعایت خداوند بوده و به او مقام
و شأنی داده که مردم، انتظار فرج او را در کارهای خود داشته است.
منبع: معجم مقاییس اللغه، ص 128.